باز وقت سحر است؛
          روشني با من و تو
                  مانده ايم تا دم صبح
از صدای گل سرخ، قلبهامان زخمی، دیده هامان گریان، چهره ها بی لبخند
لیک، فردا چو رسد
         بزند خنجر نور، بشکافد دل شب
وغم از سینه غمناک به گرمی امید، رخت بربندد و باز

روشنی و من و تو...

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

   شرمنده از اینکه دل نیست قابلت

                                                         باید برای فدا سر محیا کنم

                      ........................................................................................................

                    ......................................                         ..........................................

                   ........................................                           ..........................................

                   .......................................                         ...............................................

                                                                                                                                  محل امضاء

...........................................................................................................................

چیزهای کوچک:

کی تمام می شوم؟!

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

دیدن روی تو در خویش ز من خواب گرفت

آه از آیینه که تصویر تو را قاب گرفت

                    خواستم نوح شوم، موج غمت غرقم کرد

                           کشتی ام را شب طوفانی گرداب گرفت

در قنوتم ز خدا «عقل» طلب می کردم

«عشق» اما خبر از گوشه ی محراب گرفت

                                     نتوانست فراموش کند مستی را

                                     هر که از دست تو یک قطره می ناب گرفت

کی به انداختن سنگ پیاپی در آب

ماه را می شود از حافظه ی آب گرفت؟!

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

رفاقت رو از בست ؋روش بازار نخریـבҐ بلڪـہ

تو ڪوچـہ هاے פֿـاڪے محلموטּ یاב گرفتــҐ
پس פֿـوب مے בونــҐ براے ڪבوҐ رفیق زمیـטּ

بخورҐ ڪـہ از زمیـטּ פֿـورבنــҐ شاב نشـہ
بلڪـہ בست פֿـاڪیــҐ رو بگیرـہ و منو از زمیـטּ بلنـב ڪنـہ !

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

اس ام اس تولدت مبارک

این هدیه ی آسمانی چشمانت

دلبسته به شمعدانی چشمانت

ای عشق تولدت مبارک ، قلبم

تقدیم به مهربانی چشمانت

اس ام اس تولدت مبارک

یک سبد احساس را با تو قسمت می کنم

در شب میلاد تو جان نثارت می کنم

عشق زیبای تو را رونق دل می کنم

با تو ای زیباترین احساس بودن می کنم

تولدت مبارک

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

شاید تکراری باشد

ولی گاهی ، بعضی چیزها

ارزش هزاران بار تکرار را دارند

تکرار می کنم ، تکرار می کنم : دوستت دارم...

•.•.•.•.•.•.•   شعرهای عاشقانه   •.•.•.•.•.•.• 

سلام خوبی؟

یه سوال داشتم : تو دل منو ندیدی؟

آخه از وقتی اومد دنبال تو دیگه بر نگشت!!!

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

برای عشق تمنا کن ولی خار نشو

براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو

 براي عشق پيمان ببند ولي پيمان نشكن 

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

حرفی نیست...
خودم سکوتت را معنی می کنم!
کاش می فهمیدی
گــــــــــاهی....همین نگــــاه ســـــــــــــــــــردت...
روی زمستان را ه هم كم می كنـــــــــد...

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

تو نیستی و من از خودم بی خودم

تو نیستی و بی تو دیونه شدم

همش با خودم از تو حرف می زنم

تو نیستی به دیوار برف می زنم

هوایی شده باز دلم بی هوا

حالم خنده دار واسه آدما

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

عبور باید کرد تا افق پیداست

عبور باید کرد تا جای قدم هایت برجاست

عبور باید کرد از مقابل این لبخندهای فرو خورده

از میان این منظره های چروک خورده

از اجتماع این همه قلب های ترک خورده

باید وا گذاشت و رها کرد

این ...

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

ایســــــتــــاده ام ...

بگـــذار ســـرنوشـــت راهـــش را بـــرود ... !

مـــن ،

همیــن جا ،

کنار قـــول هـایت ،

درســــت روبــروی دوســـت داشتـــنت و در عمــــق نبـــودنت ،

محـــــکم ایــستاده ام !!

....................................................................................................................
چیزهای کوچک:

عشقم مواظب خودت باش...

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

می سوزم تا بسازمت...

•.•.•.•.•.•.•   شعرهای لات و لوتی  •.•.•.•.•.•.• 

به لوتی میگم : آب بده ، دریا میده

میگم : گل بده ، گلستان میده

میگم معرفت و دوستی بده همش شماره تو رو میده!!!

•.•.•.•.•.•.•   شعرهای لات و لوتی  •.•.•.•.•.•.• 

سلامی به گرمی آش رشته که با پیاز داغ روش نوشته شده

" مرامت منو کشته "

•.•.•.•.•.•.•   شعرهای لات و لوتی  •.•.•.•.•.•.• 

چروک لباستیم اتو بزنی هلاک شدیم...

•.•.•.•.•.•.•   شعرهای لات و لوتی  •.•.•.•.•.•.• 

زغال قلیونتیم رفیق، بکش تا خاکستر بشیم...

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

حالا که قرار است از دست برویم

دل به هم دادنمان را

بیا قصه ای کنیم

پر از جراحت های کاری عاشقانه .

یا آبی که از سرمان می گذرد را

قایق نسازیم و

دلی را که دارد از راه به در می شود

مرشد نباشیم !

بیا

بی هیچ شرط و تدبیری

تنها تا می توانیم عاشق شویم

........................................................................................

چیزهای کوچک:

خیلی وقت است که قلبم را سپرده ام به تو
خیالم راحت است هم از بابت قلبم و هم از تو

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

بغض یعنی گریه های بی صدای هر شبم

بغض یعنی بی صدا آتیش می گیرم تو تبم

بغض یعنی نیستی کنار قلب خستم

بغض یعنی نیستی دیگه تو خونه من

یعنی نیستی دیگه دیونه ی من

ببیـــــــــــــنـ به گِل نشستم

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

ﺍﯼ ﮐﺴﺎﻧﯿﮑﻪ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﻭﻟﻨﺘﺎﯾﻦ هیشکیو ﻧﺪﺍﺭﯾﻦ

من پذیرای کادوهای شما هستم صرفا جهت ثواب
کور شم اگه جز ثواب نیت پلیده دیگه ای داشته باشم

به رفیقم زنگ زدم میگم کجایی؟

میگه: امروز ولنتاینه دارم کادو میخرم.

گفتم: شیطون نگفته بودی حالا با کی آشنا شدی؟

گفت: با هیچکس.

گفتم: پس واسه کی داری کادو میخری؟

گفت: برای مادرم. عشق من مادرمه…

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

 نگو هنوز دست‌هایم برای گرفتن زندگی کوچک‌اند...

برای این «فرصت بزرگ» به اندازه‌ی کافی بزرگ شده‌ام

شب‌ها این را بهتر می‌فهمم

وقتی زندگی سبک می‌شود و من و این روح بیقرار بهتر با هم کنار می‌آییم.

انگار در سیاهی شب، همه‌ چیزهای پیش پا افتاده محو می‌شوند.

شاید این تویی که با عصای جادویی‌ات آن‌ها را مثل سنگریزه‌هایی بی‌مقدار به کناری می‌اندازی

همیشه...

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

دانلود رایگان فیلم ایرانی بسیار زیبا و دیدنی پسر آسمونی

با کفیت بالا DVDRip و لینک مستقیم

کارگردان: رضا قهرمانی | موضوع: طنز / اجتماعی
مدت: ۸۷ دقیقه | سال تولید: ۱۳۸۹
فرمت: MKV | حجم: ۵۲۸ مگابایت

خلاصه فیلم پسر آسمونی:
یک زوج جوان تصمیم میگیرند از پرورشگاه پسری را به فرزندی قبول کنند. آن ها از میان فرزندان آنجا، پسری به نام منرو (علی صادقی) را انتخاب می کنند اما این پسر…

بازیگران:
علی صادقی، یوسف صیادی، حدیث فولادوند، علی عزیزی

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

چه زیبا گره خورد …

بخت من با “تو ”

خـدایـا کورش کن !!!

که با دست که هیچ،

با دندان هم باز نشود ..!

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

برف می بارد …

درخت به شوق، حریر سفید می پوشد

کوچه با قدم های برف، باز شادمانه می خندد

سپید ، سپید

زمین و آسمان گشته سپید

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

اس ام اس غمگین 93

SMS Ghamgin

روزها پر و خالی می شوند مثل فنجان های چای

در کافه های بعد از ظهر اما هیچ اتفاق خاصی نمی افتد

اینکه مثلا تـــــــــو ، ناگهان در آن سوی میز نشسته باشی !

اس ام اس غمگین 93

SMS Ghamgin

همه دل می بندند

تو از من چشم !

اس ام اس غمگین 93

SMS Ghamgin

پشت این پنجره ها

منتظرت قاب شدم !

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

آی مردم

من غریبستانیم

انتهای لحظه ی بارانیم

شهر من آن سوتر از پروازهاست

در حریم آبی افسانه هاست

شهر من بوی تغزل میدهد

هر که می آید به او گل می دهد

دشتهای سبز، وسعت های ناب

نسترن، نسرین، شقایق، آفتاب

 باز این اطراف...

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

من

قدم به قدم فدایت می شوم

تو باشی

از لحظه های دلتنگی جلو می زنم

به تمام درهای بسته دهن کجی می کنم

به بن بست ها

به خیابان هایی همه با یک نام …

دوست دارم تو باشی و من

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

تو نیستی

و من تنهایم…

تو نیستی

ومن این را مؤمنم.

تو نیستی

و این تلخ ترین مستند زندگی من است...

اما...

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

بعضی دکمه های کیبورد شل شده اند ! بس که استفاده شده اند !!!

دکمه های : ک ا ش ب و د ی

د و س ت ت د ا ر م

................................................................................................

چیزهای کوچک:

کاش بودی

دوستت دارم

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

لمس کن کلماتی ر اکه برایت می نویسم ...

تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست ...

تا بدانی نبودنت آزارم می دهد ... لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنیست و عریان ... که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد ...

لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است ...

لمس کن لحظه هایم را ... تویی که می دانی من چگونه عاشقت هستم، لمس کن این با تو نبودنها را.

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

با صدای بلند و با تمام خودم می گویمت :تو بهترینی

هم می گویمت
هم حک می کنم
تا برای همیشه بماند
در خشت خشت بهشتمان…

به من بگو دوستت دارم ....

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

امشب دلگیرم...

گویا دلم پیش کسی گیر است

کاش کسی بود که با بودنش وجودم را آسوده می کرد...

کاش کنارم بود آنکه باید باشد...

............................................................................................

چیزهای کوچک:

امشب چشمان هوای باران دارند، انگار گونه هایم طروات بارانِ تاریکیِ شب را لمس خواهند کرد...

این یک درد است...

  م            ر

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

اگه ببندی رو من چشاتو

اگه بگیری از من نگاتو

من از تو حتی دلگیر نمیشم

بازم میگم عشقو میخوام با تو

میترسم روزی از دستم بری تو

بگی روزی ازت خواستم بری تو

بمون که التماست میکنم من

دلت میاد تا من هستم بری تو؟

اگه ببندی رو من چشاتو

اگه بگیری از من نگاتو

من از تو حتی دلگیر نمیشم

بازم میگم عشقو میخوام با تو

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

با همه‌ی بی سر و سامانی‌ام 
باز به دنبال پریشانی‌ام 

طاقت فرسودگی‌ام هیچ نیست 
در پی ویران شدنی آنی‌ام 

آمده‌ام بلکه نگاهم کنی 
عاشق آن لحظه‌ی طوفانی‌ام 

دلخوش گرمای کسی نیستم 
آمده‌ام تا تو بسوزانی‌ام 

آمده‌ام با عطش سال‌ها 
تا تو کمی عشق بنوشانی‌ام 

ماهی برگشته ز دریا شدم 

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

تاریک کوچه‌های مرا آفتاب کن 
با داغ‌های تازه، دلم را مجاب کن 

                                  ابری غریب در دل من رخنه کرده است 
                                 بر من بتاب، چشم مرا غرق آب کن 

ای عشق ای تبلور آن آرزوی سبز 
برخیز و چون سکوت، دلم را خطاب کن 

                                ای تیغ سرخ زخم، کجا می‌روی چنین 
                                محض رضای عشق، مرا انتخاب کن 

ای عشق، زیر تیغ تو ما سر نهاده‌ایم 
لطفی اگر نمی‌کنی، اینک عتاب کن

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

 به نسیمی همه راه به هم می‌ریزد                         کی دل سنگ تو را آه به هم می‌ریزد

سنگ در برکه می‌اندازم و می‌‌پندارم                      با همین سنگ زدن، ماه به هم می‌ریزد    

عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است               گاه می‌ماند و ناگاه به هم می ریزد                                                                        

                                    آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است

                                       عشق یک لحظه کوتاه به هم می‌ریزد

  آه، یک روز همین آه تو را می‌گیرد                     گاه یک کوه به یک کاه به هم می‌ریزد
              

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

پایان قصه ها همه تلخ است بعد از این

گم می کنند خانه ی خود را کلاغ ها

                                                 وقتی بهار می رسد از راه، آه! آه!
 
                                                 جایت چه خالی است در این کوچه باغ ها

..........................................................................................

چیزهای کوچک:

دلم کمی تنگ است...

کسی هست که معنای دلتنگی را بفهمد؟!

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

خوابم نمی بره دلواپس توام

            با این که بی کسم تنها کس تو ام

                                         خوابم نمی بره از دستت دلهره

             چشمای خیس من باز از تو دلخوره

                                        خوابم نمی بره جای تو خالیه

                    میپرسم ا زخودم باز این چه حالیه

                                                                انگار این اتاق دلواپس منه

                            احساس میکنم نبضم نمی زنه

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

  دختر کوچکی هر روز پیاده به مدرسه می‌رفت و برمی‌گشت، با اینکه آن روز صبح هوا زیاد خوب نبود و آسمان ابری بود، دختر بچه طبق معمول همیشه، پیاده به سوی مدرسه راه افتاد. بعدازظهر که شد، هوا رو به وخامت گذاشت طوفان و رعد و برق شدیدی گرفت.

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

                                 نام رمان:فرصت دوباره ی عاشقی

نویسنده: دلارام

ژانر:عاشقانه

خلاصه:قبل از هر چیز این داستان کاملا”بر پایه واقعیته.و فقط برای پیشبرد

داستان کمی به ان شاخ و برگ داده شده.دختری از جنس تمام دخترها و

زنهای اطرافمون….شاید کمی مقیدتر و پایبندتر به اخلاقیات،در یک صانحه

تصادف تمام خانوادش و مخصوصا”شوهرش که عشق زندگیش بود را از

دست میده و تمام زندگیش را بر ای برادرش که از ان تصادف باقی مانده

میگذارد.پنج سال از اون تراژدی وحشتناک میگذره و یکتا…..دختر داستان ما

که حالا به بیوه زن جوانی مبدل شده بود و باید در حرکات و رفتارش دقت

بیشتری میکرد بدنبال کار،پا به آموزشگاهی میگذارد.یکتا بخاطر وجود برادرش

مهبد…نمیتواند تن به هر ازدواجی دهد و از طرفی هم نمیخواهد بدون عشق

به ازدواجی دوباره تن دهد.آیا او میتواند دوباره طعم عشق و عاشقی را بچشد

یا به جرم بیوه بودن و سرپرستی برادرش باید بر روی احساساتش قلم قرمزی

بکشد.اوایل داستان بخاطر شرح اتفاقات بعد از تصادف کمی غم انگیز است

اما با گذشت زمان شیرینی ان را حس میکنید….چون به پایان بد اعتقادی ندارم

دوستانی که قبل از شما این رمانو مطالعه کردن ،گفتن که ارزش خوندن داره

ممنونم که با من همراه میشین…

پایان خوش

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

شب شده، دلم سخت ازین شب گرفته

آه بی تابم

شورش کابوس های شبانه

آرام  دقایقم را خیس کرده

بیزارم، از رویای نبودنت بیزارم

فریاد نبودنت در صدایم بغضی شده دلگیر

هوای ثانیه هایم مواج است و طوفانی …

دریای دلم چگونه قرار گیرد

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

کنار پله های ناتمام …

پشت دری خسته که با نیم رخی خیس باز می شود

صدایی می شنوم که تویی،

دو چشم از باران آورده ام ….

که همیشه از خواب های خیس می گذرد …

می آیی و انگار پس از یک قرن آمده ای

با چتری خسته و

صدایی که منم ….

کنار آخرین پله و مکث ناگهان

سر بر شانه ام می گذاری و

گوش بر دهان زمزمه ام ….

تا صدایی بشنوی که منم ….

و می شنوی …

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد

وقتی نگاه می کنم از جای جای شهر
                                          داغ تو روشن است به جای چراغ ها...

................................................................................................

چیزهای کوچک:این داغ تازایست که به دل نهادای...

این داغ تازایست بر آن کهنه داغ ها...

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد