عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 234 | repair00 |
![]() |
0 | 190 | repair00 |
![]() |
0 | 190 | repair00 |
![]() |
2 | 546 | tehran_apartment |
![]() |
0 | 466 | metal1 |
![]() |
0 | 445 | metal1 |
![]() |
0 | 449 | metal1 |
![]() |
0 | 420 | arzdigital |
![]() |
0 | 413 | metal1 |
![]() |
0 | 417 | metal1 |
راستش دلم می خواست بازهم بنویسم
بنویسم از هر آنچه بر من می گذرد
بنویسم از اتفاقات دیروز و هر روز خودم، ولی این بار نتوانستم چون خیلی وقت است نمی توانم بنویسم
دیگر نمی توانم از دلتنگی بنویسم
شاید هم دلیلش این است که اوج دلتنگی را نمی شود با نوشته نشان داد
ولی من می نویسم: بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
....................................................................................................................................
پ.ن: گاهی باید خودت باشی و لنگه گفشت را قورت بدهی
چیزهای کوچک:
ممنون از اینکه اجازاه ندادی اشتباه کوچکی عشق بزرگی را لطمه دار کند
چه آسان تماشاگر سبقت ثانیه هاییم و به عبورشان می خندیم
چه آسان لحظه ها را به کام هم تلخ می کنیم
و چه ارزان به اخمی می فروشیم لذت با هم بودن را
چه زود دیر می شود و نمی دانیم که فردا می آید و شاید نباشیم !
متن ارسالی از سپیده
گفتم که اگر نبینتت دلم از غصه می تپید
دیدم دلی برای تپیدن نمانده است
شب است ودر بدر کوچه های پر دردم
فقیر وخسته
به دنبال گم شده ام میگردم
اسیر ظلمتم
ای ماه پس کجا ماندی؟
من به اعتبار تو فانوس نیاوردم...