عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 234 | repair00 |
![]() |
0 | 190 | repair00 |
![]() |
0 | 190 | repair00 |
![]() |
2 | 546 | tehran_apartment |
![]() |
0 | 466 | metal1 |
![]() |
0 | 444 | metal1 |
![]() |
0 | 449 | metal1 |
![]() |
0 | 420 | arzdigital |
![]() |
0 | 413 | metal1 |
![]() |
0 | 417 | metal1 |
روزم با تو آغاز می شود ، شبم بی تو تمام نمی شود !
چه کنم ؟
.
میخواهم آنقدر بو بکشم تو را که ریه هایم پر شود از عطر تنت
که هوا داشته باشم برای نفس کشیدنم
وقتی کنارم نیستی
.
“تو” تنها یکیست آن هم تویی
من دیگران را “شما” خطاب می کنم . . .
.
گرمایی بوده ام همیشه اما بین خودمان بماند
سرمایی میشوم وقتی پای آغوش تو در میان باشد . . .
در حسرت آغوش تو هستم ، بغلم کن / از عطر بر و روی تو مستم ، بغلم کن
کی گفته که قراره دور از تو بمونم / من با احدی عهدنبستم ، بغلم کن . . .
.
.
.
دلم ، یک مزرعه مى خواهد
یک “تو”
یک “من”
و گندم زارى طلایى رنگ
که هوایش آکنده با عطر نفسهاى تو باشد . . .
.
.
.
اگر گفتی
چگونه می شود مُرده ای را زنده کرد؟
فرض کن من مُرده ام!
حالا بخند…
.
.
.
یک مرد چه میخواهد ؟
دستی که بگیرد در دست
چتری که بگیرد بر دوش
یک همقدم عاشق
با او بشود مدهوش !
.
.
.
من و تو
جمعه و شنبه بودیم!
هر چه قدر من به تو نزدیک بودم
تو از من دور بودی…
.
.
.
نگاهت را گره بزن
به هر لحظه من
حس امنیت می گیرم
وقتی تو
درگیر منی
.
.
.
گفتم ای فال فروش ، لای این بسته فال
“مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید” هم داری ؟
گفت : اگر بود کسی فال فروشی می کرد ؟
.
.
.
امروز یه کار ضرورى دارم و اون دوست داشتن توئه …
دیروز هم همینطور بود
فردا هم همینطوره !
.
.
.
ﺗﻨﻬﺎ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﻨﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﻋﮑﺎﺱ ﺑﻮﺩ
ﮐﻪ ﺍﻭﻧﻢ ﭘﻮﻟﺶ ﺭﻭ ﮔﺮﻓﺖ ﺭﻓـــــــــــــــــ
.
.
.
یه وقت به سرت نزند ! که شعرهایم را بتکانی …
چرا که رسوا خواهم شد ، و همه خواهند دید !
لحظه لحظه تو را در میان واژه هایم
.
.
.
عشق یعنی :
طوری نگام کنی که انگار …
آدم قحطه !
.
.
.
سر و ته این حرفها را که بزنم
باز هم
تویی که در سرم
ته حرفها را میزنی
.
.
.
آرزویم این است که بهاری بشود روز و شبت
که ببارد به تمام رخ تو بارش شادی و شعف
و من از دور ببینم که پر از لبخند است
چشم و دنیا و دلت …
.
.
.
هنوز هم وقتی باران می آید تنم را به قطرات باران می سپارم
می گویند باران رساناست ، شاید دستهای من را هم به دستهای تو برساند . . .
.
.
.
آدم ها حق دارند آغوشی داشته باشند
که وقتی بغض داشت خفه شان می کرد بهش پناه ببرند
و ایمان داشته باشند تا وقتی که آنجا هستند دست هیچ غمی بهشان نمی رسد . . .
.
.
.
به یک جایی از زندگی که رسیدی میفهمی رنج را نباید امتداد داد
باید مثل یک چاقو که چیزها را می برد و از میانشان می گذرد
از بعضی آدم ها بگذری و برای همیشه تمامشان کنی . . .
این نظر توسط مریم در تاریخ 1392/08/23 و 8:46 دقیقه ارسال شده است | |||
|
کاش همیشه می توانستم عاشق بمانم![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() پاسخ : کاششششششششششششششششششش |
گفتم که اگر نبینتت دلم از غصه می تپید
دیدم دلی برای تپیدن نمانده است
شب است ودر بدر کوچه های پر دردم
فقیر وخسته
به دنبال گم شده ام میگردم
اسیر ظلمتم
ای ماه پس کجا ماندی؟
من به اعتبار تو فانوس نیاوردم...