عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 234 | repair00 |
![]() |
0 | 190 | repair00 |
![]() |
0 | 190 | repair00 |
![]() |
2 | 546 | tehran_apartment |
![]() |
0 | 466 | metal1 |
![]() |
0 | 444 | metal1 |
![]() |
0 | 449 | metal1 |
![]() |
0 | 420 | arzdigital |
![]() |
0 | 413 | metal1 |
![]() |
0 | 417 | metal1 |
نازنینم!
باز عطر یاد تو، در خاطره ی اتاقم پیچید!
باز مهربانی چشم هایت
پنجره ی خیالم را ستاره باران کرد!
باز گرمی دستانت
روحم را تا دورترین، لمس یادها برد!
نازنینم!
به شب و روز قسم!
به تلالو امواج قسم!
به برگ برگ شاخه های درختان قسم!
به بی قراری بادهای سرگردان قسم!
به آواز قمری های حیاتم قسم!
نمی توانم پلکهایم را به روی خیال تو ببندم!
نمی توانم!
نمی توانم عطر یاد تو را، از چهار فصل دلم پاک کنم!
نمی توانم! باورکن، نمی توانم!
نازنینم!
این همه فاصله را چگونه تاب بیاورم؟
این همه روز را چگونه به تنهایی دوره کنم؟
این همه شمع را با چه رنگی از امید، روشن نگه دارم؟
این همه فصل را تا به کی، خط بزنم؟
چگونه دوستت دارم ها را ترسیم کنم
که کلمه ای حتی، از یاد نرود؟
قصه ی این همه دلتنگی را
با کدام قلم، برایت بنگارم؟
آخر برای تک تک واژه های بی قراریم
قلم ها را طاقتی نیست!
نازنینم!
به اندازه ی تمامی ابرهای دنیا
دلم گرفته است!
به دیدار این دل غمگین بیا!
شانه هایت را برای این همه بارش کم دارم!
گفتم که اگر نبینتت دلم از غصه می تپید
دیدم دلی برای تپیدن نمانده است
شب است ودر بدر کوچه های پر دردم
فقیر وخسته
به دنبال گم شده ام میگردم
اسیر ظلمتم
ای ماه پس کجا ماندی؟
من به اعتبار تو فانوس نیاوردم...